امروز دیگر چرا باید کتاب بخوانیم؟

همیشه می شنویم که کتاب بخوانید. اما هیچ وقت گفته نشده که چرا باید کتاب بخوانیم. به نظر می آید این سوال آنقدر بدیهی استکه هیچ کس به خودش اجازه نمی دهد این چنین سوالی را بپرسد.اما به واقع چرا باید کتاب بخوانیم؟ .

شاید پیش از ورود به بحث نیاز باشد کمی به گذشته برگردیم. کتاب در قدیم کارکردی معادل همه رسانه های امروز داشته است. کتاب  به عنوان رسانه ای برای جمع آوری و بیان مطالب علمی، بیان شرح حال و روایت ها ،بیان تاریخ، اتفاقات اداری و امور مملکت داری و … استفاده می شده است. و اتفاقا شاید کمتر زمینه ای که مکتوب می شده ادبیات بوده است . عمدتا ادبیات (  تا شاید حدود دویست سال پیش) بصورت شفاهی، سینه به سینه، دست به دست می شده است. گاهی اگر انسان خوش ذوقی پیدا می شد این داستان ها را جمع آوری و به یک کتاب تبدیل می کرده است. البته قصه ی شعر کمی متفاوت است و دیوان اشعار به دلایل مختلفی مثل ارائه به دربار و جمع آوری اشعار توسط شاگردان و … باعث ماندگاری این اشعار شده است..

امروز با داشتن رسانه های مختلف مثل رسانه های ارتباط جمعی و فردی، سینما، تلویزیون، اینترنت و وجود ابزارهای مختلف صوتی و تصویری دیگر کتاب تنها منبع مراجعه ی دریافت اطلاعات نیست. امروز مثلا با دیدن یک مستند می توان اطلاعات کامل تری از کهکشان راه شیری دریافت کرد و یا مثلا ساخت و مراجعه به یک دائره المعارف و فرهنگ لغت در فضای گروهی و اجتماعی مثل اینترنت مزایای بیشتری نسبت به کتاب دارد. پس با این وجود باید دوباره سوالمان را تکرار کنیم که امروز چرا باید کتاب بخوانیم؟

ما تا به این سوال ساده جواب ندهیم نمی توانیم تکلیفمان را با انواع کتاب روشن کنیم. به فرهنگ رایج جامعه که نگاه می کنیم اصرار و تاکید به خواندن کتاب است اما همچنان تاکید به خواندن کتاب هایی است که مثلا بچه ها چیزهایی هم یاد بگیرند. این جمله را بسیار بسیار از خانواده می شنویم و به نویسندگان کتاب و نشرها هم که نگاه می کنیم می بینیم که کتاب قرار است دانشی را منتقل کند و  همچنان منبع کسب اطلاعات به شمار می رود.

این که کتاب منبع کسب دانش و اطلاعات باشد اتفاق بدی نیست و مزایایی هم از قبیل اعتبار مطالب علمی، دسته بندی ها و … دارد اما همانطور که اشاره شد دیگر کتاب جایگزین های جدی و قابل توجهی در این زمینه دارد. اما آنچه که امروز و در کتاب جایگزین ندارد کتاب های ادبی مثل داستان، شعر و … است.

– داستان با فضا سازی، ایجاد موقعیت های رئال و سورئال ، مواجهه با گره های فردی و اجتماعی، تصویرگری و خیال پردازی، توصیف  و توسعه یک تصویر، لحظه و یا یک اتفاق؛ در بستر زبان، انتزاع یا عینیتی را می سازد که مخاطب با خواندن آن حس و ادراکی را دریافت می کند که در هیچ جای دیگر امکان این چنین تجربه ای را ندارد. (این که داستان چه اهمیت و اثر گذاری دارد به مقاله ای مجزا نیاز دارد که بزودی به آن نیز خواهیم پرداخت).

بسیار اتفاق افتاده که فیلمی براساس رمان  و داستان های خصوصا بلند ساخته شده است که می توان گفت هیچ کدام جایگزین داستان نیستند. در بهترین حالت فیلم های ساخته شده آثاری اثرگذار و هنری شده اند که با داستان تفاوت زیادی دارند. به شخصه هیچ وقت دوست نداشته ام فیلم رمانی که خوانده ام و دوستش داشته ام را ببینم. شخصیت های ذهنی من در آن داستان برای من فردی و متناسب با من اند در حالی که شخصیت های فیلم برآمده از الزامات سینمایی، سلیقه کارگردان و … هستند.

– در کنار داستان به شعر هم البته از زاویه ای دیگر می توان اشاره کرد. شعر عمدتا برخلاف داستان برای شنیده شدن سروده می شود اما کتاب شعر دو ویژگی مهم دارد. اول اینکه برای خواندن و شنیدن یک شاعر نیاز است  مجموعه ای از اشعار او را بخوانیم. و نکته دیگر اینکه ساختمان و فرم شعر ایجاب می کند که برای دریافت درست و دقیق یک شعر باید با متن آن مواجه بود و این دریافت با شنیدن تنها به دست نمی آِید نمونه بارز  این ادعا هم اشعار حافظ است که ساختمان، چینش و فرمی که حافظ در غزلیاتش می سازد نیاز به خواندن و دقیق شدن دارد.

– روایت هرچند در ساخت داستان و شعر نقش دارد اما امروز گونه ای جدا از داستان و شعر به حساب می آید. روایت گزارش، توصیف و شرح حال فردی افراد است در مواجهه با یک موضوع، واقعه و … . سفرنامه ها، روزنوشت ها، شرح حال ها و … بخشی از این گونه اند که بسیار جذاب و اثر گذارند. عمده کتاب های تاریخی بخاطر خط روایی شان و بخاطر زبان اثرگذارشان (چه از نظر تاریخی و چه از نظر ادبی) یک جور روایت به حساب می آیند. کتاب هایی که جایگزینی دیگر ندارند.

امروز حتی آثار صرفا علمی گذشته دیگر اثر علمی به حساب نمی آیند بلکه به خاطر زبان و بیانشان بخشی از تاریخ و ادبیات به حساب می آیند که برای معرفیشان جز به خود آن آثار نمی توان ارجاع داد. که البته در یک اثر ادبی و هنری مثل داستان و شعر هم همین اتفاق می افتد.

در نتیجه باید گفت امروز هم باید کتاب خواند اما کتابی که از جنس ادبیات است. کتاب هایی که نخواندنشان به قدری فاجعه آفرین است که شرحش باشد برای وقتی دیگر و خواندنشان فرصت و رشدی را ایجاد می کند که جایی دیگر نمی توان به آن دست یافت.

One thought on “امروز دیگر چرا باید کتاب بخوانیم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: