همه ی کودکان شاعرند ۲

در نوشته ی پیش از این (همه ی کودکان شاعرند ) به جهان و زبان هنرمند و شاعر پرداختیم و گفتیم طبق یک تعریف ساده، شاعر (هنرمند) جهان را به زبان تبدیل می‌کند. اشاره کردیم که کودک انسانی است که تازه پا به این جهان گذاشته و هرلحظه در حال کشف جهان است و نگاهی تازه به همه اتفاقات و مسایل پیرامون (و حتی مواجهه با زبان) دارد. این نگاه، منحصر به فرد است و کودک با سوال‌ها و نگرش خود، بزرگترها را با جدی‌ترین سوالات فلسفی مواجه می‌کند. این که چه می‌شود که بعد از چند سال و در همان کودکی، کودک به کلیشه‌های بزرگسالی می‌رسد و آن نگاه و تفکر بی نظیر را از دست می‌دهد، سوال بزرگی است که باید درباره ی آن گفت و گو کرد. مساله‌ای که در بخشی از نوشته‌ی (آموزش و پرورش چه بلایی بر سر کودکان می آورد) به آن پرداخته و یا خواهیم پرداخت. البته این تقصیر، شامل همه‌ی نهاد‌های آموزشی کشور می‌شود که  بخش عمده‌ی آن به آموزش و پرورش بر می‌گردد. بخش دیگری که از آن صحبت کردیم زبان شاعر و هنرمند است. در همان نوشته  اشاره کردیم، یکی از بزرگترین دستاوردهایی که در این سال‌ها در مواجهه با کودک داشته‌ایم این است که زبان کودک هم، زبانی منحصر به فرد و شاعرانه است.

در گفت و گوهایی که با دوستان در مورد موارد اشاره شده داشته‌ام دیده‌ام که گاهی تصور بر این است که بعضی از کودکان به علت داشتن هوش کلامی بالاتر و استعداد  خود، شامل گفته‌های بالا می‌شوند و سوال می‌کردند پس سایر کودکان چه؟ و با آن‌ها چگونه باید مواجه شد؟  دلیل اینکه برای این متن این تیتر را با تاکید بر “همه کودکان ”  انتخاب کرده ام همین مورد بود. نکته مهم همین است که اگر بصورت طبیعی کودک را با قصه، شعر و ادبیات مواجه کنیم، با توجه به اجازه ی خیال پردازی، برداشت آزاد، نگاه فردی و … که در ادبیات وجود دارد، هر کودک با هر نوع هوش فردی که دارد می تواند با شخصیت هایی که می شنود همذات پنداری کند، تصویر ها و تخیل ها را آنگونه که دوست دارد تصور کند و حتی اتفاقات داستان را آنگونه که می خواهد پیش ببرد.
در ادامه نیز وقتی همین کودکان را در موقعیت خلق و نوشتن (طبیعی و لذت بخش) قرار می دهیم می بینیم که هر کودک نوشته ای منحصر با هوش و فردیت خود تولید می کند. مثلا کودکی که هوش (منطقی، ریاضی)  بالاتری دارد عموما نوشته ای واقع گرایانه (رئال) تولید می کند و از عناصری مثل تشبیه استفاده می کند. شعرهای زیر نمونه ای از این مواجهه اند:

 

پلنگ همچون گندمزاری پر مو ست

که با گندم های سوخته

خال خال شده است.

 

سیدمحمد جواد یثربی (کلاس سوم)

 

درخت روی زمین افتاده بود

و می گفت:

کاش من شبیه آبشار بودم

کاش شبیه ببر بودم

کاش شبیه آدم ها بودم

کاش شبیه گنجشک روی درخت بودم

کاش شبیه درخت بودم

کاش نمی مردم

 

محمدمهدی سالم (کلاس سوم)

 

  • همانطور که اشاره کردیم و در این دو نمونه از آثار کودکانه دیده می شود کودکی که هوش منطقی برجسته تری دارد بیشتر نوشته ای واقع‌گرا تولید می کند و کودکی که هوش عاطفی بالاتری دارد جنس نوشته هایش هم از احساس بیشتری برخوردار است. عموما کودکانی که هوش کلامی (زبانی)  برجسته تری دارند در نوشته های آنها دقت در کلمات و ساختارها دیده می شود. معمولا نوشته های آنها همراه با اتفاقات زبانی همراه است و این نه بخاطر تلاش برای شعر نوشتن است که این کودکان بصورت طبیعی جهانی دارند که به صورت معمول به کلمات بیشتر فکر می کنند و کلمه و ساختارها در زندگی آنها نقش بیشتری دارد.

 

جنگل بادش می آید

جنگل خوابش می آید

جنگل باد و برف و بارانش می آید

جنگل درخت کاجش، رقص گل، بادش می آید

باغچه، گل، جنگل صدای بزرگ شدنش می آید.

 

طاها عارف کشفی (کلاس پنجم)

 

 

ارغوان بزرگ مهر باشه

کوچک مهر نباشه

بهاری باشه

ارغوان خوشگل باشه

زشت نباشه

ارغوان باشه همه خوشحالن

 

سامان دادبان (کلاس پنجم )

 

 

باید باز بگوییم و بگوییم و بگوییم که نکته ی مهم همین است که هر کودک با توجه به نوع تفکر، هوش فردی، تجربه های گذشته و … قصه را می شنود و هر کودک با نوع نگرش خود آنگونه که دوست دارد خلق می کند. حالا می خواهد این کودک هوش منطقی ریاضی برجسته تری داشته باشد، یا هوش طبیعت گرا، اجتماعی، درون فردی، برون فردی و … و این اصلا ارتباطی با استعداد ادبی ندارد و باز این یعنی همه ی کودکان شاعرند و این به این معناست که همه ی انسان ها روزی شاعر بوده اند.

نکته‌ی مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که برخلاف بزرگترها، کودکان برای نوشتنِ شعر تلاش نمی کنند. اگر ما بزرگترها اجازه بدهیم کودک خودش را می نویسد با همه ی داشته ها و نداشته هایش، کودک نگاه خود به جهان، سوالها، ابهام ها مسایل و درد دلهایش را بر روی کاغذ می آورد. با نوشته های کودک می توان به جهان او راه پیدا کرد و با مسایل و مشکلات او همراه شد و اگر ما بزرگترها زبانِ نوشتنِ کودک را با اصرارهای بی جهت بر روی املا، خط و دیگر مسایل بی ارزش از بین نبرده باشیم کودک همانگونه که با زبان مواجه شده می نویسد و این زبان منحصر به فرد پر است از تکرار ها، فرم ها و ساختارهای فردیِ کودک که از ارزش ادبی بالایی نیز برخوردار است. نوشته هایی که در آنها سبک شخصی کودک دیده می شود، بصورتی که اگر چند نوشته ی کودک را بدون نام  کنار هم بگذاریم نویسنده ی آنها قابل تشخیص خواهد بود. .

اشاره کردیم که کودک خودش را می نویسد، کودکی که به آسمان و شب و ابر فکر می کند از آسمان و شب و … می نویسد و کودکی که از حرف های دوستش ناراحت شده با کلماتش ناراحتیش را روی کاغذ می آورد. این دغدغه های کودکانه پر است از عاطفه، خیال، برون ریزی، سوال، نگرش و … این سه نمونه نوشته ای که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت نشان می دهد که کودک چقدر شاعرانه می تواند خودش باشد و درد دل کند درد دلی که با خواندنش می توانیم همذات پنداری کنیم و این درد را بفهمیم. (اتفاقی که یکی از اهداف مهم هنر و ادبیات است).

 

او همه چیز را خراب کرد

دوباره باز هم ساخت

این کار را تکرار کرد

دوباره و دوباره

چرا این کار را کرد

چرا باز هم ساخت

چرا او تنهاست

او همه چیز را دارد

اما چرا باز تنهاست

او همه جا را دیده

او همه کس را دیده

او همه چیز را دیده

چرا باز تنهاست؟

چرا دوستی ندارد

ولی همه با او هستند

او از همه بیزار است

ولی همه دوست دارند

نام و یادش را

نشان هایش را

کارهایش را

خلاصه که دوست دارند

همیشه او را

او از اینجا رد می شود

از آنجا رد می شود

اما سریع می گذرد

همیشه کار دارد

از اینجا و از آنجا

همه از او می ترسند

اما او را دوست دارند

وقتی می آید همه خوشحال می شوند

اما باز هم می ترسند

یعنی او کیست؟

او همیشه می رود

ما را تنها می گذارد

تا آمدنش باز زمان ها می برد.

 

(چه اهمیتی دارد که بدانید که این نوشته ی کودکی است که پدرش آنها را تنها گذاشته).

 

چشم هایم را بستم

و به دنیا نگاه نکردم

و من دوست دارم که به دنیا نگاه نکنم

و من می خوام از دنیا بروم

چون من چشمانم بسته است

و من می دانم

که به هیچ کس نگویی چشمانم بسته است

و من مثل آدم چشمانم بسته است

و من به خواهرم گفتم:

اگر چشمانم بسته است

من چه جوری می توانم سوار ماشین بشوم؟

خواهرم گفت: داداش

تو چشمان باز داری

 

نوشته ی کودک کلاس سوم .

 

باد شدم

کسی با من دوست نشد

آسمان شدم

هیچ کس با من دوست نشد

ابر شدم

کسی با من دوست نشد

ماه شدم کسی با من دوست نشد

خورشید شدم

کسی با من دوست نشد

درخت شدم

کسی با من دوست نشد

هیچی نشدم

همه با من دوست شدند.

مهدی حجری ( کلاس پنجم)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: