همه ی کودکان شاعرند

شعر و کودکی

برای من که ادبیات و شعر را سال ها بصورت تخصصی دنبال کرده ام  مواجهه با کودک و آموزشِ دبستان یک اتفاق مهم و یک نقطه ی عطف بود. فراموش نمی کنم روزهای شروع معلمی را که با هر نوشته ی بچه ها شگفت زده می شدم و این نوشته ها را برای هرکس که از آن نزدیک ها رد می شد، می خواندم و ذوق می کردم. همان روزها بود که از شعر بزرگسال، از محافل ادبی و جشنواره ها و … فاصله گرفتم و بیشتر و بیشتر درگیر نوشتن و  خواندن نوشته های بچه های نه ساله ی کلاس سوم  شدم. نوشته هایی که همه شان شعر بود، چه داستان ها و چه روزمره نویسی ها و چه … . پایان همان سال (و البته سال های بعد) مجله ای هم از نوشته های بچه ها جمع کردیم و به دست خانواده ها و دوستان شاعر و دیگران رساندیم  و … . هنوز هم با دیدن و خواندن همان مجلات سر ذوق می آییم.

نتیجه ی همه ی این سالهای مواجهه با ادبیات و شعر و همراه شدن با کودکان، همین یک جمله است که: همه ی کودکان شاعرند. شاید از بزرگسالان که حرف می زنیم اینگونه به نظر بیاید که بعضی از انسان ها ذائقه ی شعری دارند و می توانند شعر بگویند و با تمرین و خواندن و نوشتن شاعر می شوند. اما در مورد کودک قطعا این مساله فرق می کند و البته این کودکی مقدمه ی بزرگسالی است و این جمله به این معناست که همه ی انسان ها شاعرند و اگر کسی از این ذوق فاصله گرفت باید دنبال مقصر آن گشت که البته نقش آموزش و پرورش و نهاد های فرهنگی و آموزشی در این مقوله بسیار زیاد است.( آموزش و پرورش چه بلایی بر سر کودکان می آورد ۱)

جهان و زبان

شاید یکی از تعاریف خوب که از هنر شنیده ام این جمله باشد که : “هنرمند جهان را به زبان تبدیل می کند”. و هرچقدر این جهان و زبان غنی تر باشد هنر نیز به آن چیزی که باید باشد نزدیک تر خواهد بود. جهانِ کلیشه ای  و شبیه به هم ما بزرگتر ها عموما آن قدر جذابیت ندارد که بخواهیم از آن بگوییم و معمولا شاعران امروز نیز این جهان بی ارزش را پشت زبان تمرین شده و دست خورده پنهان می کنند و به اصطلاح گنجشک را رنگ کرده و بجای قناری می فروشند.

جهان کودکانه

اما جهانِ کودک منحصر به فرد است. کودک جهان را با حواس خود و بر پایه ی احساس دریافت می کند و نگاهی ابهام گونه و پر از سوال از دنیای پیرامون دارد. کودک با دیدن کوچک ترین اتفاق در پیرامون خود شگفت زده می شود.
نگاه کوچک کودک به دنیای بزرگ بزرگتر ها، اتفاقات پیرامون مثل سایه، تاریکی، شب، ابر و…  و سوال ها و تعجب های او پر است ازکشف، نگاه نو و فلسفی به زندگی روزمره و کلیشه ای ما بزرگترها. این نگاه نو یعنی بازخوانی زندگی، یعنی به هم ریختن نظمی که ما آن را بدیهی می پنداریم و یعنی … و البته باید یادآور شد نکته ی قابل تامل اینجاست که مواجهه ی هرکودک با این دنیای تازه متفاوت از دیگری است.

اینکه چه کنیم که این جهان منحصر به فرد در کودک حفظ شود و توسعه پیدا کند خود می تواند موضوع مقاله ای جداگانه و نوشته ای کامل باشد اما آموزش و آگاهی والدین و بزرگترها در مواجهه با کودک می تواند در این زمینه بسیار موثر باشد: به رسمیت شناختن دنیای خیالی و تصور های کودکانه بجای غلط گیری و اصلاح علمی آن، اجازه ی تجربه، مشاهده، کشف و …، رعایت آداب گفت و گو، اجازه ی صحبت و نظریه پردازی کودکانه و سوال از اینکه تو خودت چه فکر می کنی، چه احسای داری و … بخشی از این نکات است که می تواند باعث شود کودک جهان خود را حفظ و کم کم آن را گسترش دهد. نکته ی بسیار مهم دیگری که می تواند به این جهان کمک کند نقش قصه و قصه خوانی در خردسالی و کودکی است که بسیار اهمیت دارد (در نوشته ای جداگانه به نقش قصه  و اهمیت آن خواهیم پرداخت).

عموما در جامعه ی امروز ما کودکان تا هفت سالگی این دنیای زیبا را با خود همراه دارند (هرچند این سن به علت زیاد شدن مواجهه ی کودکان با دنیای رسانه از قبیل فیلم، انیمیشن، اینترنت و .. در حال کم شدن است) . دو نکته به شدت در تخریب این دنیای منحصر به فرد نقش دارد. یک: رسانه، تلویزیون، انیمیشن و … که جهان بیرونی را جایگزین جهان درونی کودک می کند. و دیگری سیستم مخرب آموزشی رایج کشور. چه کلاس هایی که به نام کودکان برگزار می شود و چه مدرسه ها ی امروز که به نام آموزش تاثیر عمیقی در تخریب فردیت، خلاقیت و شخصیت کودکانه دارد.

زبان کودک زبان شعر

نکته ی دیگری که باید به آن اشاره کنیم بحث زبان است. گفتیم هنرمند جهان را به زبان تبدیل می کند و در این نوشته از شاعر بودن کودکان صحبت کردیم . طبعا ابزار زبانی در هر هنر متفاوت است و در ادبیات و شعر با کلمات، ساختار و جملات مواجهیم. شاید برای مخاطب بخاطر مواجهه ی با کودکان بحث جهانِ منحصر به فرد و خلاقانه ی کودکان بدیهی به نظر بیاید . اما در این نوشته می خواهیم ادعا کنیم که زبان کودک هم به همان اندازه منحصر به فرد است. در بحث هنر، جهان و زبان مقوله ای در هم تنیده است که نمی توان آنها را مجزای از هم دانست. جهانِ پیچیده ی یک شاعر منجر به زبان ثقیل او می شود و شاعری که رهاتر می اندیشد این رهایی در زبان و کلمات او بروز دارد.

کودک (بر عکس آنچه که در مدارس و خصوصا  آنچه که در خواندن و نوشتن اتفاق می افتد) بصورت طبیعی با زبان مواجه است این مواجهه و فضای غنی باعث شکل گیری طبیعیِ شبکه ی مفهومی زبان می شود. کودک فرصت دریافت و بروز دارد و این فرصت کم کم او را به گفتن می آورد. در مسیر رسیدن به گفتار، کودک ممکن است خطاهایی هم داشته باشد که این خطاها عموما از طرف بزرگترها پذیرفته است و پدر و مادر و اطرافیان با این خطاهای زبانی ذوق می کنند و کودک فرصت دارد که کم کم و براساس بازخوردی که از پیرامون می گیرد به آنچه که باید، برسد. متناسب با جهانی که کودک تجربه کرده، به میزانی که قصه شنیده و برای او کتاب خوانده شده، دایره واژگانی کودک گسترده تر می شود و متناسب با همین تجربه های پیشین، زبان و فرم گفتاری او نیز شکل می گیرد. اگر بصورت مستمر و هدفمند به یک کودک فرصت بروز و بیان داده شود متوجه می شویم که جنس ساختار و کلمات و در نهایت زبان کودک متفاوت از دیگری است.

به اصل ماجرا برگردیم، تا اینجا گفتیم که کودک با حواس و احساس قوی خود محیط پیرامون را که پر از ابهام و سوال است دریافت می کند و این جهان کودک منحصر به فرد و شاعرانه است. گفتیم کودک به صورت طبیعی با زبان مواجه می شود و فرصت دارد شبکه مفهومی زبان را آنگونه که می خواهد و برای او معنا دار است در ذهن بسازد. گفتیم زبان و جهان کودک در هم تنیده است و غنی تر شدن هریک بر دیگری تاثیر دارد. پس کودک جهان منحصر به فرد و زبان فردی دارد و این یعنی کودک به خودی خود بدون در نظر گرفتن هیچ فرض دیگری شاعر است.

اینکه چگونه این جهان و زبان حفظ شود باشد برای وقتی دیگر؛ اینکه چگونه می توان کودک را با ادبیات به معنای واقعی آن که شامل لذت و تفکر و خلق است مواجه کرد باشد برای نوشته ای دیگر. اما متناسب با آنچه که به این متن مرتبط است باید بگویم که  براساس تجربه ای که در این سالها به دست آورده ام می گویم که  وقتی این مسیر به صورت طبیعی و ادبیاتی آن، چه در خانه و چه در مدرسه ادامه پیدا می کند به وضوح می بینیم که کودک شاعر است؛ که کودک جهانی را ترسیم می کند که تا کنون نه شبیه آن را دیده و نه شنیده ایم. که کودک شعری را روی کاغذ می آورد که گاهی همتراز بزرگترین شعرهای شاعران باشد.
در این سالها که با کودکان نوشته ایم و نوشته ایم و نوشته ایم دیده ام که وقتی فرصت بروز کودکانه داده می شود و  وقتی نوشتن به عنوان یک اتفاق معنادار و لذت بخش اتفاق می افتد، روزمره های کودکانه نیز فرم پیدا می کند و بدیع ترین اتفاقات زبانی و محتوایی در آن ها به وضوح دیده می شوند. می بینیم که نوشته های کودکان پر است از تشبیه، استعاره، تشخیص، نمادگرایی و … بدون اینکه کودک حتی نام این عناصر ادبی را شنیده باشد و این خود گواه بر اصالت و برتری زیبایی شناسی هنری و ادبی بر آموزش و تکنیک است.

در ادامه و در متنی دیگر  این ادعا و این شاعرانگی را با نمونه هایی از نوشته های کودکانه همراه خواهم کرد تا با مصداق، بتوان شاعر بودن کودکان را به تماشا گذاشت.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: